تسلط ایالات متحده در خاورمیانه می لغزد و صلح فرا می رسد – اخبار RT World

تصمیم گیری ضعیف واشنگتن در حال تطبیق با آن است، زیرا کشورها تصمیم می گیرند صلح را بدون دخالت آمریکا دنبال کنند.

همزمان با کاهش نفوذ واشنگتن در خاورمیانه، کشورهای منطقه به سمت سازش، نزدیک شدن و گفتگوهای صلح می روند و ضربه ای به روایت ایالات متحده وارد می کنند که می خواهد نقش خود را به عنوان یک تثبیت کننده و مدافع دموکراسی به تصویر بکشد.

تحت رهبری جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، یک تنزل رتبه قابل توجه در وضعیت غرب در میان متحدان طولانی مدت خاورمیانه رخ داده است. از آنجایی که غرب به رهبری ایالات متحده اکثر تلاش های خود را برای جنگ در اوکراین انجام می دهد، تصمیم گیری ضعیف آن در خاورمیانه سرانجام شروع به رسیدن به آن کرده است.

اولین ضربه بزرگ به نفوذ واشنگتن در قالب توافقی با میانجیگری چین برای پایان دادن به خصومت چند دهه ای بین بازیگران اصلی منطقه ای ایران و عربستان سعودی وارد شد که منجر به قطع روابط در سال 2016 شد. این پیامدهای متعددی دارد. برای قدرت آمریکا در منطقه

اول اینکه این امر باعث فروپاشی راهبردی شد که ایالات متحده در حال توسعه آن بود، برای متحد کردن عربستان سعودی با امثال مصر، امارات، اردن، بحرین و اسرائیل علیه ایران و متحدانش در منطقه. این اتحاد به عنوان یک “خاورمیانه ناتو” دوم این که به نظر می رسد نزدیکی ایران و عربستان باعث شده است که ریاض برنامه های خود برای عادی سازی روابط با اسرائیل را در این زمان کنار بگذارد، چیزی که دولت بایدن به وضوح به عنوان یک دستاورد سیاست خارجی برای آن ارزش قائل است. همچنین جنبه دیگری نیز وجود دارد که پکن بدون توجه به چگونگی بازتاب آن در کاخ سفید مذاکره می کند.


استقرار زیردریایی هسته ای آمریکا در خاورمیانه

علیرغم تلاش‌ها در واشنگتن برای نشان دادن این توافق مانند چیزی که آن را تایید می‌کند، و اظهارات مکرر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل درباره نزدیکی عادی‌سازی با عربستان سعودی، به وضوح یک ضربه بود و پیامدهای بزرگی برای رویکرد آمریکا در منطقه دارد. در ماه مارس، محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی گفت که برایش اهمیتی ندارد که رئیس جمهور آمریکا درباره او سوءتفاهم کرده باشد و در اواخر آوریل نیز گزارش شد که او همچنین به مشاوران گفته بود که جلب رضایت آمریکایی ها دیگر اولویت ندارد.

بلافاصله پس از عادی سازی روابط عربستان و ایران، ریاض وارد مذاکره جدی با انصارالله یمن (حوثی ها) شد تا به جنگی که از سال 2015 بین دو طرف درگرفته و حدود 400 هزار کشته در این کشور گرفته است، پایان دهد. برای بدتر شدن اوضاع برای آمریکا، وزیر خارجه عربستان سعودی اخیرا برای دیدار با بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، به دمشق سفر کرد. علاوه بر تحرکات ریاض و برقراری مجدد روابط تونس با سوریه، به نظر می رسد که آنکارا ممکن است در آستانه نزدیک شدن به دمشق باشد و فشارهایی برای ادغام مجدد سوریه در اتحادیه عرب وجود دارد که به وضوح در تضاد است. به دستور کار ایالات متحده

سپس این واقعیت را داریم که قطر اعلام کرده است که روابط خود را با امارات متحده عربی و بحرین باز می‌گرداند که به اندازه اقدامات ذکر شده در بالا قابل توجه نیست، اما به فهرست تصمیم‌های صلح‌آمیز که بدون آمریکا اتخاذ شده است اضافه می‌شود. در سطح اپتیک، این باعث می‌شود که به نظر برسد وجه مشترک عدم حضور ایالات متحده است. از سوی دیگر، توسعه روابط واشنگتن با پادشاهی مراکش موجب تنش با کشور همسایه الجزایر شده است. دولت بایدن نه تنها به آتش درگیری دیپلماتیک بین هر دو طرف دامن می زند، بلکه به تشدید تنش های نظامی در مسابقه تسلیحاتی رباط و الجزایر کمک می کند. در اوایل ماه آوریل، ایالات متحده فروش احتمالی 524.2 میلیون دلاری سیستم های موشکی توپخانه HIMARS به مراکش را تصویب کرد.

بعلاوه، شریک اصلی ایالات متحده در خاورمیانه، اسرائیل، به دلیل یک بحران سیاسی داخلی مداوم بر سر اصلاحات قضایی پیشنهادی توسط دولت اسرائیل به شدت تضعیف شده است. همچنین با رویکرد اسرائیل به مسائلی مانند حفظ وضعیت موجود در مسجد الاقصی در اورشلیم، مکان مقدسی که کشور همسایه اردن در آن قیمومیت دارد، ایجاد شده است و در ماه‌های اخیر باعث درگیری‌های بزرگی بین امان و تل آویو شده است. این یک مانع دیگر برای ایالات متحده است که مجبور است برای حفظ آرامش بین دو طرف میانجیگری کند. لایه دیگر، خصومت بین بایدن و نتانیاهو است که برای اولین بار از دهه 1950، روابط ویژه اسرائیل و آمریکا را زیر سوال برده است.


چرا تلاش های آمریکا برای کاهش تنش های اسرائیل و فلسطین همچنان با شکست مواجه می شود؟

استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه تحمیل سلطه خود، عمدتاً از طریق حوزه نظامی بوده است. نقاط فروش آن امنیت، فروش تسلیحات، تهدید به اقدام نظامی علیه دشمنان، و ایجاد جنگ سرد سنی و شیعه بوده است که ایران و عربستان سعودی را در مقابل یکدیگر قرار داد. قدرت برنامه‌های تسلیحاتی ایران، همراه با اتحادهای منطقه‌ای‌اش، ایالات متحده را تا حد زیادی قادر به حفظ برتری نظامی که به شدت از قدرت مخالفانش بیشتر است، ناتوان کرده است. گسترش بیش از حد آمریکا در منطقه باعث شده است که این کشور به شکلی شرم آور از افغانستان رانده شده و آن را در محافظت از متحدان خود در برابر آسیب حملات موشکی احتمالی ایران و متحدانش ناتوان کرده است. واشنگتن به طور فعال روابطی را بر اساس استراتژی هایی ایجاد می کند که شرکای خود را در خط آتش قرار می دهد، اما در جایی که سیستم های دفاع هوایی به آنها می فروشد محافظت کافی را ارائه نمی دهند.

حتی وقتی نوبت به مناقشه فلسطین و اسرائیل می رسد، موضوعی که از سال 1967 با ایالات متحده مطرح شده است، رهبری ایالات متحده رو به زوال است. در اوایل این هفته، وزیر امور خارجه چین، چین گانگ، به همتایان خود در فلسطین و اسرائیل پیشنهاد کرد که پکن برای تسهیل گفتگو بین دو طرف وارد عمل شود. اگرچه قرار نیست این مناقشه یک شبه حل شود، اما صرف این واقعیت که یک قدرت جهانی دیگر پا به عرصه می گذارد، مطمئناً پیامی را برای سیاست گذاران آمریکایی خواهد فرستاد.

ایالات متحده به جای اینکه منطقه را به عنوان یکسان درگیر کند، به دنبال مشارکت های اقتصادی باشد که برای هر دو طرف سودمند باشد، از قدرت نظامی خود برای تفرقه و تسخیر استفاده کرده و میلیون ها کشته و تریلیون ها دلار در این فرآیند خرج کرده است. این ممکن است در گذشته موفقیت آمیز بوده باشد، اما توانایی آمریکا برای به راه انداختن جنگ های تغییر رژیم به شدت محدود شده است. دشمنان اصلی آمریکا، ایران و متحدانش، جهش های قابل توجهی در زمینه نظامی انجام داده اند و جنگ مستقیم را به طور فزاینده ای غیرممکن کرده اند و حتی دشمنان سابق تهران را تحت فشار قرار داده اند تا در استراتژی های خود تجدید نظر کنند. اگرچه ما تنها در آغاز این مرحله جدید در خاورمیانه هستیم، اما واضح است که تصمیمات سیاسی ضعیف و ناتوانی واشنگتن در پیش بینی راهی به جلو، متحدان کلیدی را دور می کند، و این بار برای بهتر شدن.

اظهارات، دیدگاه ها و نظرات بیان شده در این ستون صرفاً متعلق به نویسنده است و لزوماً بیانگر نظرات RT نیست.