ایالات متحده می تواند تراشه های چینی را ممنوع کند، اما یک پاسخ متقارن ناعادلانه تلقی می شود – RT World News

پس از واکنش پکن به محدودیت‌های فناوری واشنگتن، این اقدام بی‌اساس و بد برای تجارت شناخته شد.

توسط تیمور فومنکو، یک تحلیلگر سیاسی

چین اخیراً تراشه‌های ساخت شرکت نیمه‌رسانای آمریکایی Micron را از استفاده در زیرساخت‌های ملی خود محدود کرده و آنها را یک “تهدید امنیت ملی”.

زبان و منطق چنین اقدامی باید آشنا به نظر برسد، زیرا این دقیقاً همان کاری است که ایالات متحده در چند سال گذشته در لیست سیاه شرکت‌های فناوری چینی انجام داده و متحدان را به انجام همین کار تحت فشار قرار داده است. “شما نمی توانید به داشتن هواوی در زیرساخت 5G خود اعتماد کنید” این خط کلی بود که توسط مقامات واشنگتن استفاده می شد. به گفته آن‌ها و رسانه‌های غربی که این خط را تکرار می‌کنند، انواع فناوری‌های چینی «خطر جاسوسی» از TikTok گرفته تا بادکنک‌ها تا یخچال‌ها را تشکیل می‌دهند.

بنابراین، بر اساس این رفتار ایالات متحده با شرکت‌های چینی، پاسخ دادن پکن فقط یک مسئله زمان بود. و ممکن است تصور شود که اگر واشنگتن مایل بود از «امنیت ملی» به عنوان بهانه ای برای طرد بازار استفاده کند، برای چین نیز قابل قبول بود. فقط منصفانه، درسته؟

ظاهرا نه. علیرغم محدودیت‌های وحشیانه‌ای که ایالات متحده برای فناوری چین اعمال کرده است، که شامل قرار دادن کل صنعت نیمه‌رسانا در لیست سیاه و اجبار کشورهای شخص ثالث به پیروی از آن می‌شود، ایالات متحده با خشم به اعلام پکن واکنش نشان داد و آن را متهم کرد. “در واقع هیچ مبنایی ندارد.” نه تنها این، بلکه واشنگتن سپس مدعی شد که این اقدام مدرکی است بر این که محیط نظارتی چین وجود دارد “غیر قابل اعتماد” و کشور دیگر به آن متعهد نبود «اصلاحات و گشایش».


چین خرید از تراشه ساز آمریکایی را ممنوع کرد

ایالات متحده به نوعی می تواند این را با رویی مستقیم بگوید. واشنگتن حق دارد شرکت‌های چینی را در مقیاس صنعتی محدود کند، اما وقتی پکن همین کار را انجام می‌دهد، حتی در سطحی حاشیه‌ای، آنگاه شاهدی است که چین برای سرمایه‌گذاری قابل اعتماد نیست. حتی در شرایطی که شرکت‌های ریزتراشه به آسیب‌هایی که سیاست‌های فاجعه‌بار ایالات متحده ایجاد می‌کند اشاره می‌کنند، به نظر می‌رسد واشنگتن یا خودآگاهی ندارد، یا احساس شدیدی از خود استحقاق دارد، که همانطور که بارها بحث شده است، به آن چیزی تقریباً الهی می‌دهد. حق تحمیل قوانین به دیگران که خود را موظف به پیروی از آن احساس نمی کند.

این نشان می دهد که ایالات متحده چگونه حق خود را برای بهره برداری از بازارهای خود چین می بیند. روابط آمریکا با چین همیشه مشروط بوده است، با این فرض که پکن به تدریج نظام سیاسی و اقتصاد خود را تغییر خواهد داد تا مطابق با ترجیحات ایالات متحده باشد. در دهه‌های 1980 و 1990، در دوران «اصلاحات و گشایش» چین، ایالات متحده به دلیل اعتماد بیش از حد ایدئولوژیک پس از پیروزی در جنگ سرد، معتقد بود که چین در حال تغییر است و قرار است اصلاح شود.

در این پرتو، اقتصاد بازار آزاد به عنوان یک نیروی دگرگون کننده بشارتی تلقی می شد که با شروع سرمایه داری، طبیعتاً به لیبرال دموکراسی منتهی شد. بنابراین، هرگز پیش‌فرض «درگیر کردن» چین بر اساس شرایط خودش وجود نداشت، بلکه همیشه باید به چیزی «منبع» می‌شد. در دهه 2010، مشخص شد که این اتفاق نمی افتد. نه تنها نظام سیاسی چین تغییر نکرد، بلکه مسیر اقتصادی و صنایع آن به گونه‌ای رشد کردند که پایه‌های هژمونی آمریکا را تهدید می‌کرد. سیاست خارجی ایالات متحده متعاقباً به تلاش برای «اجبار کردن» چین به تغییر و مهار آن تغییر کرد.

البته ایالات متحده ایده تجارت با چین و بازارهای آن را دوست دارد، تا زمانی که چنین تجارتی کاملاً مطابق ترجیحات واشنگتن انجام شود. یعنی داشتن بازار چین برای بهره برداری به عنوان زیرمجموعه ایالات متحده و جلوگیری از داشتن صنایع پیشرو در جهان توسط چین. این طرز فکر یک تناقض آشکار در لفاظی های سیاسی ایجاد کرده است: اینکه چین “باید” بازارهای خود را بیشتر به روی کالاهای غربی باز کند، اما در عین حال باید از بازارهای غربی در مناطق خاصی قفل شود. مقاومت چین در برابر این اقدامات به اصطلاح «ناعادلانه» اقتصادی محکوم می‌شود.


چین آمریکا را به تسلیح سازی مسائل فنی متهم می کند

به همین دلیل، تنها نوع «تعامل» مورد نظر آمریکا با چین این است که کاملاً یک طرفه باشد، مثلا مجبور شود سالانه 200 میلیارد دلار کالاهای کشاورزی ایالات متحده سفارش دهد (همانطور که ترامپ پیش بینی کرده بود)، اما منع شدن از آن بازار نیمه هادی آمریکا همچنین به همین دلیل است که ایالات متحده می خواهد که حتی با از دست دادن سهم بازار خود در چین، سایر کشورها مانند کره جنوبی حق تصاحب آن سهم از دست رفته را نداشته باشند.

ایالات متحده به سازش علاقه ندارد، فقط به تسلیم شدن علاقه دارد. بنابراین، تجارت با چین در واقع فقط مشروط به تغییر ایدئولوژیک است، یا در صورت شکست، تسلیم شدن در برابر استثمار کامل، تبدیل چین به یک دولت نئولیبرالی که کاملاً باز و پر از صنایع است، احتمالاً با گروه کوچکی از افراد بسیار ثروتمند. -الیگارش های غربی که کشور را می فروشند.

روابط اقتصادی ایالات متحده و چین، از طرف واشنگتن، با احساس استحقاق ایدئولوژیک هدایت می شود. ما می توانیم شرکت های شما را در لیست سیاه قرار دهیم و حتی کشورهای ثالث را به اجبار از استفاده از هر فناوری چینی منع کنیم، اما حتی به محدود کردن یکی از شرکت های خودمان فکر نکن. یا چیز دیگر.

اظهارات، دیدگاه ها و نظرات بیان شده در این ستون صرفاً متعلق به نویسنده است و لزوماً بیانگر نظرات RT نیست.

شما می توانید این داستان را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید: