“جنوب جهانی” شروع به این سوال کرده است که آیا کشورهای غربی و در درجه اول ایالات متحده باید اجازه داشته باشند که دستور کار بین المللی را دیکته کنند.
توسط ایگور ماکاروف، دانشیار دانشکده عالی اقتصاد (HSE)، رئیس آزمایشگاه تحقیقاتی و آموزشی اقتصاد تغییرات اقلیمی و سردبیر مجله اقتصاد جهان معاصر HSE
هفته گذشته، در بمبئی، در کنفرانس موقت Think 20 شرکت کردم. این بانک خود را به عنوان یک «بانک ایده» برای G20 توصیف میکند که اتاقهای فکر و کارشناسان سطح بالا را گرد هم میآورد تا درباره مسائل مربوط به سیاستهای مرتبط با این گروه بحث کنند.
توصیه های موجود به دور از بی اهمیت بودن هستند. جهان در حال حاضر در مجموعه ای از بحران های ساختاری همزمان قرار دارد: اقتصاد، سطح بدهی، اهداف توسعه پایدار و به طور جداگانه، تغییرات آب و هوایی. مهمتر از همه، این کشور همچنین درگیر بحران حکمرانی جهانی است که معماری اساسی آن در دوره ای متفاوت (زمانی که توازن قدرت متفاوتی بین کشورها وجود داشت که در آن اهداف متفاوتی داشتند) توسعه یافت.
هدف اصلی انتقاد موسسات مالی بین المللی بودند. مشکل آنقدر کارآمدی آنها نیست که توسط کشورهای توسعه یافته اداره می شوند (اگرچه این موضوع نیز بسیار مورد بحث قرار گرفته است)، بلکه این است که آنها به وظیفه جمع آوری مقادیر زیادی پول برای اهداف مشترک نیستند. جهان منابع مالی کافی برای رسیدگی به بسیاری از مسائل توسعه پایدار دارد، اما نمی توان آنها را به جایی که مورد نیاز است هدایت کرد.
به عنوان مثال، هزینه سرمایه در جهان توسعه یافته (عمدتاً غربی) طی پنج سال گذشته به طور متوسط بین 1.5-2٪ بوده است، اما در آسیا 8٪، در آفریقا 16٪ و در جنوب صحرای آفریقا 22٪ بوده است. تشدید سیاست های پولی در غرب تنها وضعیت را برای کشورهای در حال توسعه تشدید می کند. نقش مؤسسات مالی بینالمللی نه کمک به کشورهای فقیر، بلکه کمک به هدایت پساندازهای خصوصی کافی در سراسر جهان به پروژههای توسعهای است که برخی از ریسکهای سرمایهگذاران را به عهده میگیرد.
هند، همانطور که اتفاق می افتد، شکایت می کند که بانک جهانی فقط بادام زمینی (فقط چند میلیارد دلار)، نسبت به اقتصاد بیش از 3 تریلیون دلاری آن، به صورت اسمی دلار آمریکا تامین کرده است.
ضرورت دوم دیجیتالی شدن است. تمرکز بر دیجیتالی کردن خدمات و زیرساخت های عمومی است (بر خلاف روشی که می توان از آن برای صنعت در ایالات متحده و اروپا استفاده کرد). نمونه ای از این که چگونه می تواند کار کند، سیستم شناسه دیجیتال در حال توسعه در هند است که به یک حساب بانکی مرتبط است. در نتیجه، اکنون چهار برابر بیشتر از چین، تراکنش های دیجیتالی در این کشور آسیای جنوبی و 11 برابر بیشتر از مجموع تراکنش های دیجیتالی ایالات متحده و اروپای غربی وجود دارد.
هدف دوگانه است: سهولت بخشیدن به مشارکت افراد بیشتر (به ویژه زنان) در فعالیت های اقتصادی و تحریک نوآوری. کشورهای در حال توسعه کمتر و کمتر می توانند میزبان صنایع غربی باشند (که مدل رشد چینی بود)، بنابراین نوآوری باید از طریق خدمات ایجاد شود، به خصوص که فناوری های جدید به شرکت های جهانی اجازه می دهد تا بیشتر و بیشتر برون سپاری کنند.
چندجانبه گرایی ضروری است. اما سوال اینجاست که آمریکا از یک سو و چین از سوی دیگر تا چه اندازه برای آن آماده هستند.
اولی بیشتر به نتایج انتخابات بعدی خود و خود چرخه علاقه مند است تا مشکلات جهانی. در حالی که دومی مشارکت خود را در حل آنها تا کنون تنها در قالب قالب های چین محور مانند ابتکار کمربند و جاده می بیند. یک تلاش برای حمله به روسیه به دلیل تضعیف نظم جهانی که به خوبی کار می کند وجود داشت – توسط یک شرکت کننده انگلیسی-آمریکایی، که بلافاصله توسط یک ناظم برزیلی و سپس یک هندی به شدت مورد سرزنش قرار گرفت.
به طور کلی، هرگونه صحبت در مورد “نظم مبتنی بر قانون” در بمبئی به وضوح خسته کننده بود. تنها طی چند سال، من شاهد تغییر آشکاری از نمایندگانی بودهام که بحران این نوع نظمها را اعلام میکنند به افراد کلیدی که میپرسند واقعاً چه کسی باید قوانین را وضع کند.
تصور عمومی این است که ریاستهای متوالی اندونزی، هند، برزیل و آفریقای جنوبی از سالهای 2022 تا 2025 (با تعامل بسیار فعال بین آنها) از گروه 20 توسط این کشورها به حداکثر میرسد تا روایت جدیدی شکل بگیرد، که البته به طور خودکار به اصلاحات حاکمیت جهانی تبدیل نمی شود، بلکه به عنوان فشار دائمی برای این تغییرات عمل خواهد کرد.
شما می توانید این داستان را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید: