ترس افکنان هشدار می دهند که بن بست سیاسی واشنگتن در مورد سقف بدهی ملی به نفع پکن است
توسط تیمور فومنکو، یک تحلیلگر سیاسی
اگر برخی از تیترها را باور کنیم، ایالات متحده در آستانه نکول است. خب از نظر فنی
با افزایش بدهی ملی ایالات متحده، سقف بدهی کنگره قرار است تا پایان این ماه نقض شود. اگرچه معمولاً کنگره صرفاً به افزایش آن حتی بالاتر رای میدهد و ماشین چاپ پول را به جلو میچرخاند، این بار مجلس نمایندگان تحت کنترل جمهوریخواهان یک رویارویی سیاسی و دشوار کردن زندگی برای دولت بایدن را انتخاب کرده است. تلفات این بنبست نوظهور شامل نشست چهارگانه در استرالیا و همچنین سفر پیشنهادی بایدن به پاپوآ گینه نو است که اولین سفر یک رئیسجمهور ایالات متحده بود.
در پایان، تردیدی وجود ندارد که توافقی برای افزایش سقف حاصل شود، اما نه بدون برخی تئاترهای سیاسی دراماتیک و شاید برخی امتیازات سخت. با کنترل مجلس نمایندگان “قدرت کیف” (بودجه) ایالات متحده، در این روزهای تفرقه افکن سیاسی که مجلس نمایندگان توسط حزب مخالف رئیس جمهور کنترل می شود، تلاش برای تحقیر او با ایجاد بحران، به یک امر عادی تبدیل شده است. به عنوان مثال، زمانی که نانسی پلوسی در اواخر سال 2018 از بودجه ترامپ برای ساخت دیوار مرزی جلوگیری کرد و باعث تعطیلی یک ماهه دولت شد. هدف در اینجا سقوط اقتصاد ایالات متحده نیست، بلکه تضعیف بایدن است.
همانطور که گفته شد، گروهی از سیاستمداران و مقامات آمریکایی که خواستار افزایش سقف بدهی شدهاند و میگویند اگر این کار را انجام ندهند، این افزایش خواهد یافت، وجود داشته است.کمک به چین،یا حتی گاهی روسیه. این ادعاها عجیب است. آیا آنها واقعاً پیشنهاد می کنند که تنها دلیل حفظ وحدت سیاسی اساسی و سازش در ایالات متحده، پکن است؟ و این دلیلی است که آنها باید برای حفظ کوه بدهی و مخارج ایالات متحده رعایت کنند؟ چنین بیانیه ای در مورد سیاست ایالات متحده چه در گذشته و چه در حال حاضر چیزهای زیادی می گوید. اولاً، به ما می گوید که فراتر از اعمال تجاوز و ترس از دشمنان خارجی، این روزها سیاست ایالات متحده را در کنار هم نگه می دارد و محیط آن اساساً سمی است. ثانیاً، همچنین به ما می گوید که چگونه سیستم ایالات متحده قدرت خود را در کل حفظ می کند.
ایالات متحده یک کشور گسترده و متنوع است. جمعیتی بالغ بر 300 میلیون نفر در سراسر یک گستره سرزمینی دارد که بر اساس برخی تعاریف سومین کشور بزرگ در جهان است. در سراسر 50 ایالت آن، انواع مختلفی از پیشینه های قومی و اجتماعی مختلف را می توان یافت. کشیش باپتیست شما از آلاباما هیچ شباهتی با بانکدار جوان و بلندپرواز طبقه متوسط شما که در شهر نیویورک زندگی می کند، و حتی کمتر با خانواده آفریقایی-آمریکایی شما در همان شهر که در حال مبارزه هستند، ندارد. با ادغام چنین تنوعی، سیستم سیاسی ایالات متحده نیز بر اساس قانون اساسی غیرمتمرکز است و قدرت را به شاخه های متعدد حکومتی که در سطوح فدرال، ایالتی و محلی پراکنده شده اند، تفویض می کند.
جای تعجب نیست که این یک سیستم سیاسی ایجاد کرده است که اغلب با اختلافات تلخ و تضادهای شدید ایدئولوژیک و ارزشی مواجه است. همانطور که تاریخ نشان می دهد، همین کافی بود تا کشور را وارد یک جنگ داخلی کند. توسعه رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی فقط اوضاع را بدتر کرده است. بنابراین، با شروع قرن بیستم، ساختار نخبگان آمریکایی با سپردن خود به سیاست ترس افکنی، که تاکید مستمر بر “ملت خود” را مجبور به حفظ کنترل خود کرده است، تلاش کرده است.ارزش های آمریکایی،یعنی دموکراسی و آزادی، در تلاش برای حفظ یک اجماع اساسی برای توجیه خود دولت.
هر دشمن خارجی که ایالات متحده با آن روبرو شده است همیشه به عنوان یک “تهدید قریب الوقوع” به ارزشهای آمریکایی به گونهای بیان میشود که ترس را در میان مردم برانگیزد، گویی دائماً آنچه را که دارند به آنها یادآوری میکند. از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا عراق صدام حسین، کره شمالی، روسیه و چین. هر دشمنی تقریباً قادر مطلق، با قدرت نفوذ، خرابکاری، و براندازی ایالات متحده به تصویر کشیده می شود. با انجام این کار، همانطور که اکنون با بحران سقف بدهی می بینیم، تصور می شود که هر یک از این دشمنان از هر گونه اختلاف اساسی که ممکن است سیاستمداران ایالات متحده داشته باشند، سود می برند، و متعاقباً آنها را مجبور می کند تا حول یک موضع وحدت برای “هم متحد شوند”.خیر بزرگتر” – گویی در غیر این صورت وجود ندارد.
وقتی از این دریچه تحلیل میشود، اگر ایالات متحده فاقد دشمنان و تهدیدها باشد، سیاستمداران واقعاً ممکن است در توجیه وجود یا وحدت ملت به طور کلی در شکل فعلی آن مشکل داشته باشند. ایالات متحده خود را از طریق ترس و هیستری متمرکز می کند، زیرا اگر این چیزها دائماً در حال رخ دادن نبود، آمریکایی ها نمی توانستند روی چیزهای زیادی توافق کنند، خواه اسلحه، سقط جنین، حقوق LGBTQ، مهاجرت یا هر چیز دیگری.
اظهارات، دیدگاه ها و نظرات بیان شده در این ستون صرفاً متعلق به نویسنده است و لزوماً بیانگر نظرات RT نیست.