ایالات متحده آلمان را تحقیر می کند و روس ها عمیقاً از بی مهری نخبگان برلین ناامید هستند – RT World News

این «طلاق» انگیزه‌های سیاسی و تصنعی دارد و احتمالاً روزی همه چیز تغییر خواهد کرد

وزارت خارجه آلمان تصمیم به اخراج حدود 20 کارمند سفارت روسیه در برلین گرفته است. بر اساس گزارش رسانه ها، حدود یک سوم از افرادی که در مأموریت اصلی آلمان در روسیه به کار می روند – بیش از 30 نفر – ممکن است در آینده نزدیک ترک کنند. در این شرایط، ورود سفیر جدید جمهوری فدرال آلمان – سیاستمدار و دیپلمات پیچیده الکساندر گراف لامبسدورف – ممکن است اهمیت خود را از دست بدهد.

در تئوری، روابط به طور کلی می تواند تا حدی متوقف شود، دقیقا همان چیزی است که به نظر می رسد رئیس وزارت خارجه آلمان، Annalena Baerbock، به سمت آن حرکت می کند. برای او، مبارزه با روسیه به محور اصلی مقام عالی او تبدیل شده است. روسیه خودش ناراحت نیست، اما این چرخش وقایع را هم جشن نمی گیرد.

بعید است که کاهش روابط دیپلماتیک بین روسیه و آلمان برای مردم و کشورهای ما یک تراژدی با ابعاد جهانی و اهمیت تاریخی باشد. اول از همه، هر مدلی از تعامل بین قدرت‌های بزرگ تا زمانی که تنها به‌عنوان بازیگران رسمی مستقل در سیاست بین‌الملل وجود داشته باشند، نمی‌تواند دوام بیاورد.

هیچ فایده ای ندارد که از سرنوشت «روابط ویژه» روسیه و آلمان ابراز تاسف کنیم. در شرایط تاریخی منحصر به فردی آغاز شد و با توجه به شرایط زمانه ما در شرایط متفاوتی به پایان می رسد. با این حال، جای نگرانی نیست، زیرا هر رابطه ای محصول توانایی فرهنگ های مختلف برای کنار آمدن با یکدیگر و منافع اساسی آنها است که بر اساس موقعیت و منابع ژئوپلیتیکی تعریف می شود.


تیموفی بورداچف: به همین دلیل است که درخواست مکرون برای جدا شدن از کنترل ایالات متحده فقط یک موضع گیری بی معنی است

به نظر می رسد روس ها و آلمانی ها می توانند با هم کنار بیایند. در طول چندین قرن مجاورت نزدیک، از اواسط قرن شانزدهم، ما بسیار پربار همکاری کرده‌ایم. گفتنی است، ما نیز مستعد جنگ با یکدیگر هستیم و در صد سال گذشته دو درگیری خشونت آمیز وجود داشته است. اولین بار، جنگ ناشی از توسعه سیستمی از امپراتوری های اروپایی بود که دیر یا زود محکوم به درگیری بودند. بار دوم که مسکو مجبور شد با برلین بجنگد، زمانی که آلمانی ها در نتیجه شکست و تحقیر خود در سال 1918 به طور دسته جمعی دیوانه شدند و با سخت کوشی مرسوم خود دست به هولناک ترین جنایات تاریخ بشر زدند.

تغییر ناخواسته به رقابت بین روسیه و آلمان در نتیجه انشقاق فعلی یک پدیده تصادفی ناشی از شرایط خاص است. هر دو می دانند که همکاری در نهایت به نفع حیاتی آنهاست. با این حال، این بدان معنا نیست که درگیری که اکنون در حال عمیق تر شدن است، کوتاه مدت خواهد بود. ممکن است برای یک نسل دوام بیاورد. اما این دو قدرت قطعا محکوم به تقابل همیشگی نیستند.

احساس اصلی در روابط روسیه و آلمان در حال حاضر احساس ناامیدی است. ما عمیقاً از اینکه آلمانی‌ها در مواجهه با نفوذ آمریکا در امور اروپا نشان داده‌اند که بی‌خیلی هستند، ناامید شده‌ایم. انتظارات بسیار بیشتری از برلین می رفت و قدرت اقتصادی این کشور مبنای بسیار واقعی برای این انتظارات فراهم کرد. اکنون مقامات آلمانی نه تنها اساس روابط اقتصادی با روسیه را از بین برده اند، بلکه به تدریج در حال تبدیل شدن به یکی از مهم ترین حامیان مالی اوکراین هستند.


فئودور لوکیانوف: چگونه حزب سبز آلمان را به اروپای شرقی تبدیل کرده است

آلمان به نوبه خود از اینکه روسیه ناخواسته آخرین میخ را بر تابوت سلطه مسالمت آمیز برلین بر بقیه اروپای غربی زده است ناراحت است. با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، تقویت موقعیت سیاسی لهستان، و خرابکاری فرانسه در حال تضعیف، این موضوع به طور فزاینده ای مشکل ساز می شد. ایالات متحده می‌دانست که فرصتی طلایی برای فعال کردن تمام منابع اروپایی‌اش و سوق دادن آلمانی‌ها به چنگال مسئولیت کامل ناتو – که از زمان پایان جنگ سرد تلاش می‌کردند از آن فرار کنند – دارد.

در هر دو مورد، دلیل اساسی برای آزردگی متقابل، تخریب تصویر ایده آل آینده از دیدگاه هر یک از بازیگران است. سوال این است که خنک سازی چقدر طول می کشد و چه تغییراتی ممکن است در این بین رخ دهد. کمتر کشوری در دنیا به اندازه روسیه و آلمان یا به عبارت دقیق‌تر مردم روسیه و آلمان برای یکدیگر مناسب هستند. از نظر ژئوپلیتیک اوراسیا، این دو جامعه اجتماعی در مرکز این قاره پهناور با چین و بریتانیا (به علاوه ایالات متحده) در حاشیه قرار دارند.

از نظر اقتصادی، جمعیت و تراکم صنعتی آلمان برای صادرات انرژی روسیه مناسب است. از نظر فرهنگی، روس ها و آلمانی ها بسیار متضاد هستند که جذب می شوند. تصادفی نیست که بسیاری از بومیان آلمانی خود را در خدمات دولتی، زندگی فرهنگی و دنیای تجارت روسیه تزاری یافتند.

اعتدال آلمانی دقیقاً همان چیزی است که طبیعت بی کران روسیه فاقد آن است. و در دهه‌های اخیر، دیدن یک مدیر آلمانی که صبورانه در جایی در اورنگوی کار می‌کند، امری عادی شده است. برای آلمانی ها ما کسانی هستیم که با گستاخی فرانسوی ها یا آنگلوساکسون ها به آنها نگاه نمی کنیم.


کریل استرلنیکوف: «کارشناسان» غربی فکر می کردند که اقتصاد روسیه را نابود خواهند کرد.  شکست خوردند

از نظر تاریخی، روسیه و آلمان صنعتی‌کنندگان دیررس هستند و به خوبی از بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده و «مرکز» لجستیکی و مالی آنها در قالب کشورهای بنلوکس عقب‌تر هستند. به همین دلیل است که قرن بیستم نسبت به هر دو قدرت بزرگ بسیار ظالمانه بود: رهبری کشورهای پیشرو سرمایه داری را تحکیم کرد و بقیه را به آستانه بقا رساند. روسیه با موفقیت بیشتری از آن عبور کرد. فقط امپراتوری از دست رفت، اما ما حاکمیت و کنترل کامل بر قلمرو خود را حفظ کردیم. آلمان از اقبال کمتری برخوردار بود و در نتیجه حوادث قرن گذشته عملاً از حق تعیین سرنوشت خود محروم و تحت کنترل ایالات متحده قرار گرفت. با این وجود، تا همین اواخر، نخبگان آلمانی اجازه داشتند در مورد روابط اقتصادی خارجی تصمیم بگیرند، اما اکنون حتی این “امتیاز” از بین رفته است.

بحران عمومی اقتصاد جهانی و عقب نشینی غرب از موقعیت 500 ساله سلطه بی قید و شرط جهانی خود، نیازمند بازسازی داخلی خود است. یا حداقل آن را مجبور به جستجوی فرمت های جدید کنید. هر کسی که در راس آلمان قرار دارد باید در موقعیت مناسبی برای انجام این کار باشد، اما صدراعظم شولتز یک رهبر ضعیف است و سوسیال دموکرات های او به عنوان یک نیروی سیاسی در یکی از بدترین ایالت های خود قرار دارند. دو حزب دیگر سبزها و لیبرال دموکرات ها هستند.

به گفته کارشناسان محترم روسیه در امور داخلی آلمان، سبزها مجموعه ای از اخلاق مداران والا هستند که مبارزه با روسیه و دوستی با ایالات متحده برای آنها امری اعتقادی است. من شخصاً قبول این دیدگاه را دشوار می دانم. من فکر می کنم که مثلاً بی مسئولیتی بائربوک چیزی نیست جز محصول حرفه گرایی ناب از جانب سیاستمداری که هیچ یک از گروه های محافظه کار با منافع اقتصادی مشخص از او حمایت نمی کنند. اما چه جهنمی، شاید من اشتباه می کنم، و واقعاً جایی برای ایدئولوژی ناب در سیاست آلمان وجود دارد.




بیشتر از آن که اندازه «طبقه خلاق» که کالاهای عمومی تولید نمی کند نیز در آلمان قابل توجه است. سیاست سبزها اکنون به طور همزمان علیه مدل اقتصادی کلاسیک آلمان – با وابستگی آن به منابع انرژی روسیه – و علیه خود مسکو به عنوان نمادی از همبستگی با برنامه جهانی غرب است. دور شدن از روسیه و به سمت اقیانوس اطلس کاملاً تعیین کننده است و در عین حال امکانات برای خوداتکایی در حال کاهش است. همین چند روز پیش آخرین نیروگاه هسته ای آلمان به طور تشریفاتی تعطیل شد.

در عین حال، رای دهندگان کشور به اندازه مردم در تراژدی الکساندر پوشکین ساکت هستند. “بوریس گودونوف”. شهروندان عادی آلمان تمایلی به درگیر شدن در درگیری با روسیه ندارند، به این معنی که شکاف بین نخبگان و جمعیت گسترده تر در حال افزایش است. شکل نوظهور رابطه آلمان با همسایه بزرگ شرقی خود دارای ویژگی سیاسی و تصنعی مشخصی است.

در روسیه، آلمانی‌ها به‌عنوان آن‌ها مورد بیزاری جهانی نیستند. بر خلاف لهستانی ها یا انگلیسی ها مثلا. بنابراین، نمی توانیم بگوییم که وخامت کنونی روابط تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. اما من شک خاصی ندارم که در یک چرخش جدید در تاریخ روسیه و آلمان دوباره همدیگر را ملاقات خواهند کرد و دوباره دوست خواهند شد.