مقایسه ایلان ماسک از میلیاردر تأثیرگذار با شخصیت شرور مارول پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
در بازار دیجیتال که توییتر است، بازار ایدههای عصر مدرن ما، یک تبادل اخیر باعث تکان دادن زبانها و تایپ انگشتان شده است. ایلان ماسک، غول پیکر تسلا و اسپیس ایکس، توییتی منتشر کرد که جورج سوروس، بشردوست لیبرال را به شخصیت مگنیتو مارول کامیکس تشبیه کرد.
این مقایسه در عین حال ساده و در عین حال پیچیده است، و جرقه گفتگوی تازه ای درباره سوروس، تأثیر او و ساختار جامعه زد. سنگ محک؟ تجربیات مشترک آنها به عنوان بازماندگان هولوکاست، بوته ای از رنج که عمیقاً زندگی و جهان بینی مردان را شکل داده است.
بیایید با مگنیتو یا مکس آیزنهارت همانطور که در ابتدا شناخته می شد شروع کنیم. مگنیتو که خلق شده از اسطورههای کمیک استن لی و جک کربی است، برای اولین بار در مردان ایکس شماره 1 در سال 1963 ظاهر شد. از آن زمان، او حضوری ماندگار در دنیای مارول داشته و بین نقشهای شرور، ضدقهرمان، در نوسان است. و گاه متحد. پیچیدگی مگنیتو او را به مطالعه شخصیتی جذاب در زمینه اخلاق قدرت و تعصب تبدیل می کند.
زندگی آیزنهارت که در یک خانواده یهودی در آلمان دهه 1920 به دنیا آمد، گواهی بر تحولات خارق العاده قرن بیستم بود. سال های شکل گیری او توسط شبح نازیسم شکل گرفت و دوران نوجوانی او با رنج غیرقابل تصور در آشویتس مشخص شد. در اینجا، در میان هیولاهای غیرانسانی هولوکاست، آیزنهارت قدرت های جهش یافته خود را کشف کرد – توانایی دستکاری میدان های فلزی و مغناطیسی. این قدرت که از سرکوب زاده شده بود، او را به یک فعال حقوق جهش یافته رادیکال معروف به مگنیتو تبدیل کرد.
از بسیاری جهات، سفر مگنیتو بازتابی است بر مبارزه تاریخی ما با هویت، قدرت و ترس از “دیگر.” تجارب او در طول هولوکاست به محافظت او از همتایان جهش یافته اش دامن می زند، اما این محافظت اغلب به طرد تهاجمی انسانیت تبدیل می شود.
موازی با روایت مگنیتو، داستان زندگی جورج سوروس است، مردی که نفوذش در عرصه های مالی و سیاسی به طور یکسان موج می زند. سوروس که در مجارستان و در یک خانواده یهودی غیر مرید به دنیا آمد، ۱۳ ساله بود که نازی ها به سرزمین مادری اش حمله کردند. فکر سریع پدرش و به دست آوردن اوراق جعلی، خانواده او را از سرنوشتی که برای بسیاری از همسایگان یهودی آنها رخ داد، در امان گذاشت. این تجارب اولیه آزار و شکنجه، سوروس را بهطور نامحسوسی مشخص کرد و جهانبینی و تلاشهای بشردوستانه بعدی او را شکل داد.
از طریق بنیادهای جامعه باز، سوروس بخش عظیمی از ثروت خود را برای پرورش جوامع دموکراتیک در سراسر جهان اختصاص داده است. با این حال، رویکرد او برای پرورش این جوامع منبع بحث و جدل بوده است. مخالفان، مانند ماسک، استدلال می کنند که سوروس از ثروت قابل توجه خود برای اعمال نفوذ نامتناسب بر فرآیندهای دموکراتیک استفاده می کند و ارزش های مترقی را ترویج می کند که با جوامعی که در آن تحت فشار قرار می گیرند، همخوانی ندارد.
یکی از نقاط عطف در این بحث، تأمین مالی سوروس از وکلای ناحیه در ایالات متحده است که از اصل “حمایت می کنند”.عدالت احیا کننده.” این رویکرد بر بازپروری مجرمان از طریق آشتی با قربانیان و جامعه گستردهتر تأکید دارد. منتقدان استدلال میکنند که چنین سیاستهایی بیمیلی برای متهم کردن یا محاکمه مجرمان را تشویق میکنند، در نتیجه به طور بالقوه امنیت اجتماعی را تضعیف میکنند. و دلیل آن، همانطور که می گویند، در پودینگ است.
نفوذ سوروس فراتر از مرزهای ایالات متحده است. سازمان بشردوستانه او سازمانهای غیردولتی (NGO) متعددی را در اروپا و آسیا تأمین مالی کرده است، که بسیاری از آنها از مرزهای باز، مهاجرت انبوه و سایر ابتکارات مترقی حمایت میکنند. این تلاشها انتقاداتی را برانگیخته و حتی منجر به ممنوعیت سازمانهای سوروس در کشورهایی مانند مجارستان و روسیه شده است که نفوذ او را تهدیدی برای منافع ملی خود میدانند.
زمانی که برایان کراسنشتاین، یک مفسر لیبرال، به مقایسه اولیه ماسک از سوروس با مگنیتو پاسخ داد، این گفتمان توییتری تغییری جذاب پیدا کرد. کراسنشتاین استدلال کرد که مانند مگنیتو، تجربیات سوروس در طول هولوکاست عمق و همدلی او را شکل داد. او از این مرد در برابر انتقاد دفاع کرد و اظهار داشت که عدم توافق با وابستگیهای سیاسی او به طور خودکار نیت او را بدخواهانه نمیکند. استدلال کراسنشتاین، اگرچه تفکر برانگیز است، اما به نظر میرسد که بر موضوع فراگیر گفتمان قطبی شده ما تأکید میکند، جایی که نیات پیچیده انسانی اغلب به کاریکاتورهای خیر و شر تقلیل مییابد.
با این وجود، ماسک بدون تغییر باقی ماند. او انتقاد خود از سوروس را شدیدتر کرد و مدعی شد که نیات این بشردوست نه تنها نادرست بلکه به طور فعال مضر است. ماسک اظهار داشت که اقدامات سوروس ناشی از تمایل به از بین بردن خود تمدن است، که بازتاب قوس داستانی مگنیتو است که در آن تجربیات آسیب زا او در طول هولوکاست باعث تحقیر عمیق بشریت می شود.
ادعای ماسک یک ادعای قوی است. “شما فرض می کنید که آنها نیت خوبی دارند. آنها نیستند. او می خواهد تار و پود تمدن را فرسایش دهد. سوروس از انسانیت متنفر است. او نوشت. خواه متوجه شوید که سرتان را به نشانه موافقت تکان میدهید یا با ناباوری سرتان را تکان میدهید، سخنان ماسک بر اهمیت بررسی نیات و اقدامات شخصیتهای تأثیرگذار، بهویژه آنهایی که منابع لازم برای شکل دادن به هنجارها و ساختارهای اجتماعی را در مقیاس بزرگ دارند، تأکید میکند.
مقایسه بین سوروس و مگنیتو منشور جذابی است که از طریق آن می توان تأثیر متقابل پیچیده تاریخ شخصی، قصد، نفوذ و تأثیر اجتماعی را بررسی کرد. مانند جهشیافتههای جهان مارول، نفوذ سوروس – چه خوب و چه بد – پیشتصورات ما از قدرت، هنجارهای اجتماعی و مفهوم پیشرفت را به چالش میکشد. مانند مگنیتو، این سوال که آیا سوروس یک شرور است یا یک ضدقهرمان سوء تفاهم شده به دیدگاه فرد بستگی دارد.
این بحث به عنوان یادآوری آشکار است که روایت هایی که ما درباره شخصیت های تأثیرگذار می سازیم می تواند عمیقاً درک ما از اعمال و انگیزه های آنها را شکل دهد. با این حال، این روایتها اغلب بیشتر بازتاب تعصبات و ترسهای ماست تا نیات واقعی افراد مورد نظر. همانطور که ما همچنان با تغییرات عمیقی که در جوامع ما در حال رخ دادن است دست و پنجه نرم می کنیم، باید برای درک دقیقی از نیروها – و مردم – که جهان ما را شکل می دهند تلاش کنیم.
در پایان، گفتوگویی که توسط توئیت ماسک آغاز شد، نمادی از ماهیت پیچیده و اغلب متناقض گفتمان عمومی ما است. این به ما یادآوری میکند که جامعه ما، دقیقاً مانند شخصیتهای یک کتاب کمیک خوب، ملیلهای از رشتههای مختلف است – برخی رنگهای روشن، برخی تیره، اما همه در تصویر بزرگتر یکپارچه هستند. همانطور که گفتگوهای پیرامون سوروس و تأثیر اجتماعی او همچنان در حال تکامل است، ما باید با این پیچیدگی ها دست و پنجه نرم کنیم و تنش بین دیدگاه های مختلف را به عنوان یک محرک اساسی رشد و تکامل اجتماعی بپذیریم.
با توجه به آنچه گفته شد، اگر توییتر یا تعهد ایلان ماسک به آزادی بیان نبود، هیچ یک از این گفتگوها امکان پذیر نخواهد بود. اگر سوروس مسئول بود، و خدای ناکرده هرگز چنین نمی شد، چنین مکالماتی به عنوان اطلاعات نادرست مشکل ساز و نامناسب برای مصرف انسان تلقی می شد – زیرا چنین بحث هایی می تواند تأثیر و تسلط مداوم سوروس بر جامعه و تکامل آن را در حالی که ما به سمت آن می رویم تضعیف کند. تکینگی
اظهارات، دیدگاه ها و نظرات بیان شده در این ستون صرفاً متعلق به نویسنده است و لزوماً بیانگر نظرات RT نیست.